توضیحات
عنوان اصلی کتاب The Elusive City: Five Centuries Design, Ambition and Miscalculation است که نخستینبار در سال ۱۹۸۶ و توسط انتشارات Harper&Row در ایالاتمتحدهامریکا، چاپ و منتشر شد.
«این کتاب مجموعهای از تحوّلات و وقایع مهم و تأثیرگذار بر معماری و شهرسازی جهانی است که بهطورعمده بر تحوّلات پس از مدرنیسم تأکید دارد. مطالب با مباحثی درباب سنّتهای ماقبل دوران صنعت و شهر یادمانی آغاز میشوند، سپس بهتفصیل مفاهیم و تحوّلات مربوط به باغـشهرها و باغـحومهها، تشریحمیدهد و در آخر موضوع اصلی کتاب، یعنی درک مفاهیم و تحولات شهرسازی مدرن مطرح میشود. نویسنده، بهدور از هر مقدمهای میکوشد اصول طراحیشهری را از دوره مختلف تاریخ شهرسازی استخراج کند و از آنها برای تدوین اصول طراحیشهری در هزارۀ بعد سود جوید.» (یادداشت مترجم)
کتاب در شش فصل با عناوین «سنّتهای ماقبل دوران صنعت»، «شهریادمانی»، «باغـشهر و باغـحومه»، «شهر مدرن» و «شهر سراب» تدوین شدهاست و همچنین مقدّمهای توصیفی و نقّادانه از مترجم را دربارۀ موضوعات طرحشده در کتاب، دربرمیگیرد. در زیر گزیدهای از یادداشت مترجم آمده:
فصلاول، رگه های اصلی شکلگیری شهرها در دورههای ماقبلصنعت را تشریح و باتوجه به شباهت شهرهای این دوران به همدیگر، نحوۀ شکلگیری شهرها را بهاجمال بررسی میکند.
فصلدوّم، شرح چگونگیِ شکلگیری شهریادمانی است؛ که با شروع دوران صنعت، در انگلستان و در شهر لندن شکلگرفت و بهمرور به شهرهای آمریکا و اروپا کشیده شد. شکلگیری جنبش شهریادمانی باعث تغییراتی در شکل ظاهری شهرها، عناصر و ساختار شهری، و عملکرد خیابان ها و میادین شهری شد. اصول طراحی شهریادمانی نیز از دوران رنسانس پایهگذاری شده بود که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به اوج رسید.
فصلسوّم، با رویکردی جدید، هاوارد (E. Howard) را محور موضوع قرار میدهد و اظهارمیدارد که هاوارد با انتشار کتابی به نام «فردا راهی مطمئن بهسوی اصلاح واقعی» در سال ۱۸۹۸ و معرفیِ ایدۀ باغـشهر، فصلی جدید در تاریخ شهرسازی میگشاید. هاوارد در نظر داشت از طریق دگرگون کردن شهرهای موجود، جامعه را تغییر دهد.
فصلچهارم، دنیای مدرن را در کلیۀ شئونات جوامع تحتتأثیر بررسیمیکند. مدرنیستم در واقع از معماری به شهرسازی راه یافت و اولین تجربهها از ایندست مربوط به کتاب «معماری جدید» تألیف اتو واگنر است. امّا اولین نمونۀ عملی آن را میتوان شهر صنعتیِ تونی گارنیه در ۱۹۱۷ برشمرد. لوکوربوزیه نیز از دیگر افراد تأثیرگذار در این دوره است که با نقاشیها و نوشتههایش به لزوم تناسب ظاهر ساختمانهای شهر با عصرمدرن اشارهکردهاست… این فصل مهمترین فصلی است که نویسنده سعیمیکند از آن، به شهر امروز نگاهی بیفکند تا اثرات تحوّلات عصر مدرن را در تاریخ شهرسازی نشاندهد.
فصلپنجم، به بحث و بررسیِ تاریخی طراحی کلانساختارهای (Megastructure) شهری اختصاص دارد. در این فصل، نویسنده ریشۀ تفکر کلانساختارها را در اواسط قرن ۱۴م. در روم جستجو میکند و با بررسی این دوران درمی یابد که چنین طرحی، طراحی مجموعهای مجزا و مستقل است که در آن ساکنان بهراحتی میتوانند بدون نیاز به مجموعههای پیرامونی، در آسایش زندگی کنند.
فصلششم، در حکم آخرین بخش باقیماندۀ تاریخ شهرسازی، مزایای طراحی شهری را برمیشمارد. از دیدگاه نویسنده، شهرها در طول اعصار گوناگون، لایههای زمانی و مکانی متفاوتی را در خود جای میدهند، اما این بهمعنای گذر سطحی و عاری از ارزشهای فلسفی از گذشتۀ شهر و شهرسازی نیست.
بنگریم به گزیدهای از متن کتاب:
«لویی ناپلئون که به لندن تبعید شدهبود، خیابان ریجنت و ردیفهای طولانی نمای خانههای قصرمانند آن را، که در مقابل پارکها و باغها قرارداشت، تحسین کرد. زمانی که به پاریس بازگشت و قدرت را در مقام امپراتور ناپلئونسوم بهدست گرفت، آرزوداشت بتواند چیزی برابر با آن بیافریند. میگویند که در پاریس خیابانهای مستقیم و طولانی طرح کمیسیون ۱۷۹۳ بنا به خواست ناپلئون اول و بهقصد سرکوب اراذل و اوباش سرکش احداث شدهاست. این طرح با همان انگیزه سببشد تا ناپلئونسوم نقشۀ توسعۀ خیابانهای ضروری و مهم را به اوژن هوسمان بدهد؛ مدیری پرانرژی که برای تکمیل پروژۀ سین (Seine) تعیین شده بود.» (فصلدوّم، ص۶۳)
«مفهوم باغـشهر، در مستدلکردن یک مطلب کاملاً موفق بود و آن اینکه تمامی نواحی واقع در شهرها را میتوان بهصورت واحدی با ارتباط نزدیک با مناظر طبیعی طراحیکرد. این دراصل، موفقیت بزرگ ریموند آنوین و بری پارکر و معماران و طراحانی بود که از آنان تأثیر گرفتهبودند. حومههایی با خیابانهای منحنیشکل و بنبست، که در آنها خانهها در میان مجموعهای از باغ و چمن ساختهمیشد، تبدیل به استانداردهای اجرایی برنامهریزی شدند و هزاران قانون مربوط به تفکیک زمین براساس آنها نوشته شد.» (فصلسوم، ص۱۴۸)
«پس از جنگجهانی دوم کشورهای اروپایی با نیاز فوری به بازسازی شهرهایشان در مقیاسی بیسابقه روبهرو شدند. معماران و برنامهریزان شهری به نوعی وفاقِجمعی رسیدند که بازسازی باید فرصتی برای خلق شکلی جدید از شهرمدرن بهوجودآورد؛ شکلی همراه با فضاهای باز و وسیع که دربرگیرندۀ بزرگراههایی باشد که از مرکزشهر بگذرند و نیز شامل ساختمانهای بلند اداری و مسکونی شود.» (فصلچهارم، ص۱۹۵)
«ایدۀ شهر همچون ساختمان لوکوربوزیه، محصولات صنایع جدید، تصاویر علمیـتخیلی، طرحهای گلخانهیی، طرح طاقهای سنّتی و طرح شهرهای خطی، جملگی منابع متفاوتی هستند که به یکباره منشأ شکلگیری جنبش کلانساختارگرایی شدند، بیشترین ایدۀ موردتوجه در کشورهایی چون ژاپن و انگلیس ـ که با کمبود زمین مواجهاند ـ ایدۀ شهرهمچونساختمان است. در سال ۱۹۵۹ قرارداد اولین پروژۀ کلانساختارگرایان را گنزو تانگه، معمار ژاپنی بهکمک دانشجویان دانشگاه ام آی تیته برای بندر بوستونه به تصویب رساند.» (فصلپنجم، ص ۲۴۴)
«شهر چیست؟ هماکنون شهر مبدّل به مکان مشترکی شده که مردم ساکن در مناطق کلانشهری نیازی به رفتن به مرکز شهر احساس نمیکنند. آنها میتوانند در یک ساختمان اداری مدرن یا کارخانه کار کنند، از بهترین فروشگاهها و بوتیکها خرید کنند، در تئاترها و کنسرتها شرکتکنند، جدیدترین فیلمها را تماشا کنند و در بهترین رستورانها غذا بخورند؛ بدون اینکه به مناطقی قدم بگذارند که از نظر قانونی شهر نامیده میشود.» (فصلششم، ص ۲۷۴)